نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت در تمام سالهای رفته برما روزگار مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید......مثل شقایق زندگی كن كوتاه اما زیبا ، مثل پرستو كوچ كن فصلی اما هدف مند ، مثل پروانه بمیر دردناك اما با عشق، یماااااااااا
Home
|