اللهم يا باسط الأرض ويا ناصب الجبال ويا منزل الغيث ويا مجري الأنهار ويا مطعم الجنين في ظلمة الأرحام ويا رازق الطير في الأوكار، إجعل لقارئ رسالتي دعوة لا ترد ورزقا لا يعد وافتح له بابا في الجنة لا يسد
نه تو می مانی و نه اندوه
نردبان این جهـــــــان ، ما و منیست عاقـــــبت این نردبان ، افتادنیـــست لاجرم آنکس که بـــــــــالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ـ داستان غم پنهانی من گوش کنید شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟ روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ـ ساکن کوی بت عربده جویی بودیم کس در آن سلسله غیر از من و دلبند نبود نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت ـ سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت اول آن کس که خریدار شدش من بودم عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او ـ داد رسوایی من، شهرت زیبایی او این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد چاره این است و ندارم به از این رای دگر ـ که دهم جای دگر، دل به دل آرای دگر بعد از این رای من این است و همین خواهد بود پیش او یارِ نو و یارِ کهن هر دو یکی است ـ حرمت مدعی و حرمت من، هر دو یکی است این ندانسته که قدر همه یکسان نبود چون چنین است پی یار دگر باشم به ـ چند روزی پی دلدار دگر باشم به نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش؟ آن که بر جانم از او دم به دم آزاري هست ـ مي توان يافت كه بر دل زمنش باري هست به وفاداري من نيست در اين شهر كسي مدتي در ره عشق تو دويديم بس است ـ راه ِ صد باديه درد، بُريديم بس است بعد از این ما و سر کوی دل آرای دگر تو مپندار که مهر از دل محزون نرود ـ آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود چند کس از تو و یاران تو آزرده شود ؟ ای پسر چند به کام دگرانت بینم؟ ـ سرخوش و مست زجام دگرانت بینم؟ تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند در کمین تو بسی عیب شماران هستند ـ سینه پر درد ز تو، کینه گذاران هستند باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری گر چه از خاطر«وحشی» هوس روی تو رفت ـ وز دلش آرزوی ِ قامت ِ دلجوی ِ تو رفت
زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را ...
المادروا بالضيم ..
ای دل ! چرا بهاری و گلبو نمی شوی ؟ تا نشکفی ، بهاری و گلبو نمی شوی
پیش از ان که درباره ی زندگی و گذشته و شخصیت من قضاوت کنی ... خودت را جای من بگذار ... از مسیری که من گذشتم عبور کن ... با غصه ها ... تردید ها ... ترس ها ... درد ها و خنده هایم زندگی کن ... یادت باشد هر کس سر گذشتی دارد ... هرگاه به جای من زندگی کردی ان گاه میتوانی در موردم قضاوت کنی !!!
از فکــــر من بگـــذر خیـالت تخت باشد "من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد این من کــــه با هر ضربه ای از پا در آمد تصمیم دارد بعد از این سر سخت باشد تصمیم دارد با خودش با کم بسازد تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد هرچند دشوار است باید پابگیرم تا انتقامم را از این دنیـــا بگیرم من خسته ام دیوانه ام آزار کافی ست راهی ندارم پیش رو دیوار کافی ست جـــز دردها سهمم نبود از با تو بودن لطفا برو دست از سرم بردار کافی ست لج می کند جسمت بگوید زنده هستی وقتــی برایم مرده ای انکار کافــی ست با ساز دنیـــا گرچـــه مجبـــورم برقصم حرفی ندارم چون برایم دار کافی ست من خسته ام دیوانـه م دلگیـــرم از تو خود را همین امروز پس میگیرم از تو از فکـــر من بگــذر خیالت تخت باشد "من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بي تو اي آرام جان يا ساختم يا سوختم سردمهري بين که هر کس بر آتشم آبي نزد گرچه همچون برق از گرمي سراپا سوختم سوختم اما نه چون شمع طرب در بين جمع لاله ام کز داغ تنهايي به صحرا سوختم همچو آن شمعي که افروزند پيش آفتاب سوختم در پيش مه رويان و بيجا سوختم سوختم از آتش دل در ميان موج اشک شوربهتي بين که در آغوش دريا سوختم شمع و گل هم هر کدام شعله اي در آتشند در ميان پکبازان من نه تنها سوختم جان پک من رهي خورشيد عالمتاب بود رفتم و از ماتم خود عالمي را سوختم
آه یبنی ربّیت او سهرت اویاک او ما نامن اعیونی ابلوعتک یبنی کصرت النوم نص اللیل ختلانی او ضربنی ابغفوتک سبنی لچن ما طخّن اعیونی جلبت العود بین اجفونهن حبنی او کبرت او صرت شاطی او روج اسهام اشراع موجک بلکبر ذبنی اظن ما ینکر الصیّاد یوم الشاف شمسیتی اعلی راسک حاط چذّبنی شتلت الطیب بعروگ النخل والگاع خلی المای بسماته تعاتبنی او خل شمس الضحی تتعلی عین ابعین تربی اعلی الشماته ما تصاحبنی او خلی السماء السابع ینظر الممشای او خل انجومه تزهی او ما تشاهدنی انه الکتبیت حبّی ابکل گلب بالنور الذهب فرحان بسمه من یباوسنی تعال او شوف فستان القصیده اشباچ و ابشط الندامه سمچ حاسبنی صرت ماکول مذموم او لذید اهوای زین او شین گلبک لا تفارگنی
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید......مثل شقایق زندگی كن كوتاه اما زیبا ، مثل پرستو كوچ كن فصلی اما هدف مند ، مثل پروانه بمیر دردناك اما با عشق، یماااااااااا
Home
|